یا فاطمه(س)
 

 گرچه خوششحال است هر کس که پسر دارد

ولی...

غالبا لطف خدا مشمول دختردار هاست

 



برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 26 بهمن 1394برچسب:, توسط بانوی ایران
 
سیمرغ بلورین بهترین فیلم اقتباسی: 
حسن روحانی برای فیلم های برجام را خدا آورد و درس کربلا مذاکره بود!
 
سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی:
اکبر هاشمی رفسنجانی برای فیلم های خاطرات مرد نامرئی و  بادیگارد 26
 
سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد:
محمد جواد ظریف برای فیلم لبخند در مراسم ترحیم
 
سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن:
معصومعه ابتکار  برای فیلم های چه کسی مردم را خفه کرد؟ و زن زیادی
 
سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد:
علی اکبر صالحی برای فیلم پلم، پولوم ، پلمپ
 
سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن:
مرضیه افخم برای فیلم  از رئیس جمهور پاداش نگیرید
 
سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه:
بیژن زنگنه برای فیلم نفت مفت 
 
سیمرغ بلورین بهترین تدوین:
محمد باقر نوبخت برای فیلم ماله کشی
 
سیمرغ بلورین بهترین فیلمبرداری:
حسین فریدون برای فیلم همیشه در صحنه
 
سیمرغ بلورین بهترین چهره پردازی:
محمدرضا نعمت زاده برای فیلم مرد هزار چهره
 


برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 26 بهمن 1394برچسب:, توسط بانوی ایران

 آب را گل نکنیم ؛ پدرم در خاک است …

 
 
وقتی دیروز باران بارید
“آن مرد در باران آمد” را به یاد آوردم
“آن مرد با نان آمد”
یادم آمد که دیگر پدرم در باران
با نانی در دست
و لبخند بر لب
نخواهد آمد
دیروز دلم تنگ شد و با آسمان و دلتنگی‌اش
با زمین و تنهائیش
با خورشید و نبودنش
به یاد پدر سخت گریستم
پدرم وقتی رفت سقف این خانه ترک بر میداشت
پدرم وقتی رفت دل من سخت شکست
خاطر خاطره ها رخ بنمود
زندگی چرخش یک خاطره است
خاطر خاطره ها را نبریدش از یاد
پدرم وقتی رفت آسمان غمزده بود
و زمین منتظر …..
زندگی چرخش ایام و گذار من و توست
و کسی گفت به من:
آب را گل نکنید
پدرم در خاک است
زندگی می‌گذرد
کاش یک فاتحه مهمان شقایق باشیم
و زمین کوچک نیست
دل ما تنگ و نفس سنگین است
کاش میشد آموخت که سفر نزدیک است
خاطر خاطره‌ها را نبریدش از یاد
زندگی می‌گذرد
کاش یک فاتحه مهمان شقایق باشیم
بیاد همه‌ی پدرای خوب دنیا..
 


برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 26 بهمن 1394برچسب:, توسط بانوی ایران

 خدایا

 
یه برفی بارونی؛ نازل بفرما
خداشاهده....هوا همینطور بهاری پیش بره
من از فردا شال و کلاه میکنم میرم عید دیدنی!!!
گفته باشم
 
خدایا...
باران رحمتت را برما نازل بفرما...
آمین...
 
من نمیفهمم
دیشب اینجا برف میبارید
امروز صبح پاشدیم آفتابی بود
از گرما میخواستیم کولر روشن کنیم
 
جریان چیه؟؟؟
اتفاقات پسابرجامه؟؟
به نوسانات جوی احتمالا آقای روحانی نمیخواد مدال و سکه بده؟
آیانوسانات جوی کار آمریکاست؟؟؟
 


برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 26 بهمن 1394برچسب:, توسط بانوی ایران

 

برچسب‌ها:

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 26 بهمن 1394برچسب:, توسط بانوی ایران

 در ما غرور طلحه‌کشی پا گرفته است 

 
وقتی زبیر خرده به مولا گرفته است
 
اینجا که کوفه نیست که تنها شود علی 
 
این سرزمین طنین اطعنا گرفته است 
 
خفاش‌های خسته ی سرخورده از طلوع 
 
خورشید بر بلند بقا جا گرفته است 
 
آن پیر مشرقی که طلوع ولایت است 
 
مهرش هماره نقش بر دل‌ها گرفته است
 
با سامری بگوی که موسی عشق ما 
 
تأیید از خدای تعالی گرفته است
 
یا اشعری دچار تغافل شده است باز 
 
یا غفلتش مسیر تماشا گرفته است
 
گو چشم بسته باز کند خوب بنگرد 
 
کاین قوم ، می ز جام تولّا گرفته است
 
بین خمین و خامنه دیوار و مرز نیست 
 
لبیک ما حریم زبان را گرفته است
 
لبیـــــــکـــــــ یــــا سبـــطـــــ الزهـــــــــــراء


برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 26 بهمن 1394برچسب:, توسط بانوی ایران

 شک نکن بانو جان

با همین چادر مشکی
گرچه در ظاهر ، تو
جلوه های تن خود پوشاندی
شاید از حس خود آرایی تن بگذشتی
یا به تحقیر و تمسخر
که دوصد دختر همسایه و فامیل نثارت کردند
لحظه ای رنجیدی
شایدم زیر همان چادر معصوم خودت
گریه ای هم کردی
ولی آخر خانوم
تو بدان خوب که از هرکس زیبای دگر زیبایی
 
آینه با همه ی پاکی خود
با همه صدق و وفا
صافی خود
رو سیاه است اگر تو
چادرت سر کنی و
روبرویش باشی
 
بانوی چادریم
کوه با آن همه شوکت
با همه هیبت و عزت
تو اگر رد شوی از دیده ی او
از شکوه تو بلرزد
همچو خاشاک شود
 
باحجابم!عسلم
ماه با آن همه زیبایی خود
با همه حس غرورش
گر ببیند تو و آن چادر تو
گویدت ماه تویی ای بانو
از خجالت بشود تیره و تار
 
نازنینم
گل اگر بوی لطیفی دارد
اگر احساس غریبی دارد
یا اگر مست کند حس مسیحایی او
ماه بانو
تو اگر بوی حجابت به گلستان برسد
همه از مستی تو پر پر و شیدا بشوند.
 
افتخار دل من، هستی من
چادرت ارثیه حضرت زهراست گلم
قدر آن را تو بدان
که همین چادر تو
بال پرواز تو باشد سوی دیدار خدا...
قدر آن را تو بدان!
 


برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 26 بهمن 1394برچسب:, توسط بانوی ایران

 بچه شیعه های زینبی روز عشق مبارک

 
 ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻮﺩﻡ ﺗﺎ ﻭﻟﻨﺘﺎﯾﻦ ﺑﺮﺳﻪ ﻭ ﺣﺮﻑ ﺩﻟﻢ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﺰﻧﻢ...ﺧﯿﻠﯽ ﺣﺮﻓﻬﺎ ﺗﻮﯼ ﺫﻫﻨﻢ ﻫﺴﺖ ﺍﻻ‌ﻥ....ﻭﻟﯽ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ﭼﺠﻮﺭﯼ ﻣﺮﺗﺐ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﺷﻤﺎ ﺑﺪﻡ...ﺟﻨﮓ ﻧﺮﻡ!
ﺳﺴﺖ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻨﯿﺎﻥ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ!
ﺗﺮﻭﯾﺞ ﺩﻭﺳﺘﯿﻬﺎﯼ ﺧﯿﺎﺑﺎﻧﯽ ﻭ ﻣﺒﺘﺬﻝ ﺑﺠﺎﯼ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻭ ﻫﻤﺴﺮﮔﺰﯾﻨﯽ!
ﺍﺑﺘﺬﺍﻝ ﻭ ﻧﺎﺑﻮﺩﯼ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ!
ﺳﻼ‌ﻡ، ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻏﺮﺑﯽ!
ﺳﻼ‌ﻡ، ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﻭ ﺻﻬﯿﻮﻧﯿﺴﻢ!!!
 
 ﭼﻨﺪﺳﺎﻟﯽ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﺸﻮﺭ ﻣﺎ ﻫﻢ ﻣﺪ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﻀﯽ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﻭ ﭘﺴﺮﺍﻥ ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧـــــ ﺠﻨﺴﻤ ﺨﺎﻟﻔـــﺸـﺎﻧـــــ ﻭ ﺣﺘﯽ ﺑﻌﻀﯽ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻣﺘﺎﻫﻞ ﺑﻪ  ﻫﻤﺴﺮﺍﻧﺸﺎﻥ ﻫﺪﯾﻪ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ!ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯﺵ ﻣﯽ ﭘﺮﺳﯽ ﺍﺻﻼ‌ً ﻣﯿﺪﺍﻧﯽ ﻭﻟﻨﺘﺎﯾﻦ ﭼﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﺳﺖ؟؟ﺑﻪ ﻓﮑﺮ ﻓﺮﻭ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﻭ ﺟﻮﺍﺑﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ....ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯﺵ ﻣﯽ ﭘﺮﺳﯽ ﻣﮕﺮ ﻣﺎ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﻭ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ، ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻣﻨﺎﺳﺒﺘﻬﺎﯼ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺎﺩﻭ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﺍﻋﻀﺎﯼ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ(ﺭﻭﺯ ﭘﺪﺭ، ﺭﻭﺯ ﻣﺎﺩﺭ، ﺳﺎﻟﺮﻭﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﯽ(ﻉ) ﻭ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ(ﺱ) ﻭ...) ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ؟؟؟ ﯾﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽ ﭘﺮﺳﯽ ﭼﺮﺍ ﻭﻗﺘﯽ ﺣﺮﻑ ﺍﺯ ﻋﯿﺪﻏﺪﯾﺮ ﻭ ﯾﺎ ﺳﺎﻟﺮﻭﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺧﻠﻘﺖ ﻫﺴﺘﯽ(ﺍﻣﯿﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﯿﻦ(ﻉ) ﻭ ﺯﻫﺮﺍﯼ ﻣﺮﺿﯿﻪ(ﺱ) ) ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻣﯿﮕﻪ ﻭﻝ ﮐﻦ ﺑﺎﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺟﺸﻦ ﻣﺎﻝ ﻋﺮﺑﻬﺎﺳﺖ ﻭ ﻣﺎ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻋﺮﺏ ﭘﺮﺳﺘﯽ ﻭ ﻭﻃﻦ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﻣﺘﻬﻢ ﻣﯿﮑﻨﻪ!!! ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﻭﻟﻨﺘﺎﯾﻦ ﻣﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮ ﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﭘﺴﺮﺵ ﻫﺪﯾﻪ ﻣﯿﺨﺮﻩ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮﯼ ﻭ ﺑﺎﻓﺮﻫﻨﮓ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﺑﺎﮐﻼ‌ﺱ ﺑﻮﺩﻥ ﻫﻢ ﻣﯿﮑﻨﻪ؟؟؟ ﺍﮐﺜﺮ ﺍﯾﻦ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﻬﺎﯼ ﭘﺸﺖ ﭘﺮﺩﻩ ﻗﻀﯿﻪ ﺍﻃﻼ‌ﻋﯽ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺻﺮﻓﺎً ﺍﺯ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﺎﻫﻮﺍﺭﻩ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻏﺮﺑﯽ ﺗﻘﻠﯿﺪ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﻭ ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﻫﻢ ﺑﻌﻨﻮﺍﻥ ﻟﺸﮑﺮ ﺩﺷﻤﻦ ﺑﺎ ﺁﮔﺎﻫﯽ ﻭ ﻏﺮﺽ ﺑﺪﻧﺒﺎﻝ ﺗﺤﻘﻖ ﺍﻫﺪﺍﻑ ﺷﻮﻡ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺍﺳﻼ‌ﻡ ﻭ ﻧﻈﺎﻡ ﺟﻤﻬﻮﺭﯼ ﺍﺳﻼ‌ﻣﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ.ﺧﺪﺍﯾﺎ! ﻣﺎ ﺭﺍ ﻧﺎﺩﺍﻥ ﻭ ﻣُﻐﺮِﺽ ﻧﻤﯿﺮﺍﻥ....
 
روز عشق بچه شیعه ها روزیه که در اون میلاد یکی از حضرات آل الله باشه.
روزیه که درش گناه نشه...روزیه که برای محرم خودت کادو بخری...
چه شب قشنگیه امشب میلاد بانوی دمشق....
روز عشق...
بچه شیعه ها روز عشقتون مبارک


برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ شنبه 24 بهمن 1394برچسب:, توسط بانوی ایران

 سم رب الشهدا و الصدیقین

معرفی مختصری از شهید مدافع حرم
حاج مسعود عسگری
 
همرزم و فرمانده تکاوران شهید احمد اعطایی، سید مصطفی موسوی و محمد رضا دهقان در یگان فاتحین بود. دست بر قضا در یک روز یعنی بیست و یک آبان نود و چهار به شهادت رسیدند و به شهدای اربعه معروف شدند. روز بازگشت، روز تشییع و قطعه ای که شهید عسگری در آن به خاک سپرده شده است به ترتیب 22. 24 و 26 میباشد.
تاریخ تولد: 69/6/8
محل تولد: تهران
وضعیت تاهل: مجرد
فرزند دوم خانواده
 
در رشته الکترونیک و حقوق مشغول به تحصیل بود ولی هر دو را به دلیل علاقه زیاد به پرواز نبمه کاره رها کرد.
اعزام به سوریه: بر حسب وظیفه
تخصص: خط شکن، خلبان هواپیماهای سبک
تاریخ شهادت:94/8/21
محل شهادت:حلب سوریه
محل دفن: گلزار شهدای بهشت زهرای تهران، قطعه 26 ردیف79 شماره19
صفات بارز اخلاقی:
زرنگ،باهوش،کنجکاو،خوش رو،شوخ طبع و ورزشکار،شجاع،کم حرف و بی ادعا،بسیجی فعال
علایق
ورزش( صخره نوردی،غواصی، چتر بازی و پرواز با هواپیماهای سبک) و موتور سواری
آخرین پیام شهید به مادرش:
باید بپرد هرکه در این پهنه عقاب است
حتی نه اگر بال و نه پر داشته باشد
کوه است دل مرد ولی کوه نه هر کوه
آن کوه که آتش به جگر داشته باشد
عشق است بلای من و من عاشق عشقم
این نیست بلایی که سپر داشته باشد
این قطعه شعر بر روی مزار شهید نیز حک شده است.
خاطره یکی از دوستان شهید:
مسعود يه راننده حرفه اي موتور و ماشين بود
براي بخشي از فعاليت هاش دوره هاي مختلفي در زمينه خودرو و موتور گذرونده بود و مثل هميشه تو دوره ها درخشيده بود.هر موقع موتور سنگين دستش بود تازه انگار بال و پر گرفته بود و حسابي باهاش از خجالت آسفالت كف خيابون در ميومد.
و برعكسش من،تاحالا موتور سوار نشده بودم.
يه روز اوومد و گفت: بايد رانندگيت خوب باشه و همينطور موتور سواري.
گفتم :سخته،تو خودتو نگاه نكن از بچگي سوار موتوري.
گفت: تو بيا من درستش ميكنم.
بعد از مدتي بالاخره تونستيم شروع كنيم،
كلاس خصوصي ما شروع شده بود.
روز اول جاي كلاچ و ترمز جلو رو هم قاطي ميكردم.
چند روز درميان، بعد از ظهرا ميرفتيم آموزش و تمرين
يه بيست روزي گذشته بود كه ديگه خيالش ازم راحت شده بود، روي موتور و پشت من كمتر حرص ميخورد.
ميرفتم و ميومدم واسه خودم.البته تو خيابونهاي نه چندان شلوغ.
اوضاعم روي موتور خوب شده  بود،حالا ديگه مثل روزهاي اول مردم پشت سرم به خاطر آروم رفتن و گير كردن وسط خيابون بوق نميزدن،تازه هر از گاهي من يه راننده ناشي پيدا ميكردم و به تلافي روزهاي اول پشتش بوق ميزدم، خيلي از دستم شاكي ميشد.خودش هم كلا با بوق كاري نداشت.
اما همچنان تو اصل كار مهارت لازم رو پيدا نكرده بودم.
تو خيابونهاي باريك و شلوغ و ترافيك خوب نميتونستم از بين ماشينها راه باز كنم و حركت كنم و معمولا كند بودم.
يه روزي مثل هميشه تو شهر ميچرخيديم و من راننده بودم، رسيديم به ترافيك و سرعتمو كم كردم تا آروم از كنار ماشينها رد بشم،بين دوتا ماشين فاصله كمي بود .البته به نظر من كم بود و مسعود ميگفت زياد هم هست.
گفت: براچي آروم ميكني،موتور رو از شتاب ميندازي از اون بين رد شو ديگه.
گفتم: نميتونم يه وقت ميزنيم به ماشين مردم،
گفت تو برو و جلوتر رو ببين و فرمون رو صاف نگه دار
رد ميشيم.
با همون سرعت زياد،خيلي خوب از وسط دو تا ماشين رد شديم.
بعدش بهش گفتم :خوب رفتم استاد؟خدايي با چند سانت فاصله خوب رفتما...
خنديد و گفت: تو نميري كه! من دارم از پشت همش حركت موتور رو اصلاح ميكنم.اگه ول كرده بودم كه زده بودي به هر دوتا ماشين.
گفتم :نه بابا.خودم رفتم.
گفت :فكر ميكني برا چي تو اين مدت يه تصادف هم نداشتيم...!
تازه متوجه شدام كه چي ميگه.
اون موقع بود كه فهميدم خيلي مونده تا بشم "موتور سوار".
صحبت های مادر شهید:
خیلی زرنگ و باهوش بود و کنجکاوی های زیادی به خرج میداد که باعث نگرانی ما میشد.تو بچگی دوبار دچار برق گرفتگی شد یه بار یه سیم لخت رو کامل داخل پریز کرد و یه بار هم یه قیچی رو ولی فقط کمی کف دستش سوخت. مشخص بود این بچه ذخیره است و نیومده که الکی بره.
هر بار که میخواست بره سوریه میگفت مادر من یک ماه یک ماه و نیم بر نمیگردم ولی یه هفته نمیشد و بر میگشت. دوبار این جریان تکرار شد ولی بار سوم که خواست بره گفت مادر اینبار دیگه توقع نداشته باش برگردم. گفت مادر تا وقتی اسم منو از تلوزیون نیاوردن به کسی حتی پدر و خواهر و برادرم نگو که کجا بودم.
 


برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 19 بهمن 1394برچسب:, توسط بانوی ایران

 قرار روز ششم دهه ی مبارک فجر 94 هفدهم بهمن ماه!!! 

 
      بسم رب الشهداء و الصدیقین
 
 « و أفوض أمري إلى الله إن الله بصير بالعباد »
 
       معرفی مختصری از مدافع حرم 
 
         شهید_مصطفی_صدرزاده
 
فرمانده ی دلاور گردان خط شکن عمار لشکر فاطمیون 
با نام جهادی سید_ابراهیم
 
تاریخ تولد: نوزدهم شهریور ماه 1365
محل تولد: شوشتر
وضعیت تاهل: متاهل 
 
فرزندان نازنین به نام فاطمه خانم 7 ساله و محمد_علی 6 ماهه
                                                                                                                                  
 یک برگ از خاطرات دفتر زندگی آقا_مصطفی 
 
روزي كه محمد_علي متولد شد، آقا_مصطفي  براي چندمين بار مجروح و در همان بيمارستان بستري شده بود. سيد ابراهيم با شوخ_طبعي هميشگي خود و برای فرار از نگاه پرستاران كه نگران سلامت ايشان بودند و با پهلويي تير خورده نزديك هفت طبقه به سمت طبقات بالای بیمارستان قدم بر داشت. تا محبت هميشگي خود را نثار همسرش  كند. 
 
و شهيد قريب به هشت بار در راه دفاع از حريم اهل بيت با مجروحيت جسمش ،حريم حضرت زينب را علمدار بود...
 
 شهادت در تاریخ : ظهر جمعه روز تاسوعا مصادف با آبان ماه 1394
 
محل شهادت: شهر حلب واقع در سوریه 
مزار شریف شهید: گلزار شهدای بهشت رضوان کهنز ( شهریار )
 
     شهید مورد علاقه : شهید_ابراهیم_هادی
 
شهید_صدرزاده و یک دنیا معرفت 
 
و اما چقدر از تو نوشتن سخت است كه  سرمشق از انوار الهي معصومين داشتي.. ..شجاعت بي حد تو درس  گرفته  از علمداري  بود كه تو فدايي زينبش شدي. وجودت مملو از عشق و احترام به پدر عزيز و مادر مهربانت، اخلاص عجيبت در كارها و رفتار زبانزد همگان بود و در نهایت  همه ي وجودت را براي عمه_جانِ_سادات "خرج  يك كاشي حرم بي بي كردي " اي شهيد...
 
سيره و مرام او ...
 
از نگاه همرزم شهيد: یکی از مشخصات بارز شهید تاکید بر نماز_اول وقت بود، و مادر: تو را ولايي معرفي كرد آنچنان كه همه ميدانستند و خط_قرمز تو رهبر و آقاي توست...پس اين تو بودي كه مردانه جلوي فتنه گران 88 حضور داشتي و حريم ولايت و كشور را جانانه مدافع بودي...و اخلاص در عمل را عامل به حرف شهيد_همت هستي كه در مرام به مانندش بودي
 
روايتي از خواب مادر_بزرگ  شهيد ...
 
در منزل  تنها و در اتاقم حضور داشتم، مصطفی با لبانی_خندان  و سرشار از خوشحالي و با تعداد زيادي سربند_رنگی نوشته شده، به پيش من آمد. همه سربندها روي شانه او بودن انگار که می خواست به همه، سربند اهدا كند
 
دو بیتی که بر لبانش جاری بود 
 
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند ..... فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی ........ دیوانه که شد هر دو جهان را چه کند
 


برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 18 بهمن 1394برچسب:, توسط بانوی ایران
قابل توجه اونایی که ساکن مطقه ترشیزن حمید سبزواری درگذشت ببخشید که دیر شد شعرخوانی فرزندان یکی از جانبازان در حضور رهبرانقلاب تولد لبیک یا خامنه ای مدافع حرم اهای دشمن سر تیم حفاظت مقام معظم رهبری به شهادت رسید توصیه به احترام شهدا... یک مسابقه
تمامی حقوق مطالب برای یا فاطمه(س) محفوظ می باشد