به قلب معرکهی جنگ نابرابر است
و تیغ خشم بر اندام قوم کافر زد
دوبال هدیه گرفت از خدا بجای دودست
سپس فرشته شد و سمت بی کران پر زد
از آسمان غم آلود زینبیه گذشت
سری به مقبرهی بی نشان مادر زد
-شبیه کودکی اش جَلد بام کرببلاست-
سری به مقتل سرخ شهید بی سر زد
بروی سینهی زخمیش، عمهی سادات
نشان نوکری خاندان حیدر زد
چه صاف و ساده به آبادی بهشت رسید
بسمت عرش خدا از دِمَشق معبر زد
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: