در ما غرور طلحهکشی پا گرفته است
وقتی زبیر خرده به مولا گرفته است
اینجا که کوفه نیست که تنها شود علی
این سرزمین طنین اطعنا گرفته است
خفاشهای خسته ی سرخورده از طلوع
خورشید بر بلند بقا جا گرفته است
آن پیر مشرقی که طلوع ولایت است
مهرش هماره نقش بر دلها گرفته است
با سامری بگوی که موسی عشق ما
تأیید از خدای تعالی گرفته است
یا اشعری دچار تغافل شده است باز
یا غفلتش مسیر تماشا گرفته است
گو چشم بسته باز کند خوب بنگرد
کاین قوم ، می ز جام تولّا گرفته است
بین خمین و خامنه دیوار و مرز نیست
لبیک ما حریم زبان را گرفته است
لبیـــــــکـــــــ یــــا سبـــطـــــ الزهـــــــــــراء

نظرات شما عزیزان:
برچسبها: