یا فاطمه(س)
یا فاطمه(س)
 

 یکدفعه با روح الله تو ماشین نشسته بودیم از خیابون آهنگ داشتیم میرفتیم به سمت چهارراه دروازه دولاب...

اون موقع که دانشجو بودیم بعضی وقتا اونجا پیاده می شد و میرفت خونه مادربزرگش...
وقتی رسیدیم اونجا گفتم نمیری خونه مادر بزرگت؟؟؟
گفت :نه...عمرشو داد به شما
گفتم ای بابا!!! چرا پس نگفتی؟؟؟
گفت :ما غم و غصه هامون مال خودمونه
کیف و حالمون مال رفقا
 
خیلی حواسش به این بود که دیگران درگیر مشکلاتش نشوند.
 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 13 بهمن 1394برچسب:, توسط بانوی ایران
قابل توجه اونایی که ساکن مطقه ترشیزن حمید سبزواری درگذشت ببخشید که دیر شد شعرخوانی فرزندان یکی از جانبازان در حضور رهبرانقلاب تولد لبیک یا خامنه ای مدافع حرم اهای دشمن سر تیم حفاظت مقام معظم رهبری به شهادت رسید توصیه به احترام شهدا... یک مسابقه
تمامی حقوق مطالب برای یا فاطمه(س) محفوظ می باشد