گفت:اوف...
بازم شهید آوردن.
یه مشت استخون آوردند.
شب خواب دید که در باتلاق در حال غرق شدنه.کسی نبود ناگهان دستی او را گرفت گفت تو کی هستی؟گفت همان یک مشت استخونم...
شهدا شرمنده ایم...
برچسبها:
نظرات شما عزیزان:
برچسبها:
یا فاطمه(س) |